همه هفته
در انتظار اومدن تعطیلی جمعه . هر دیروز مثل امروز و فردا مثل امروز یک ملال یک خستگی مفرد
پنج شنبه شب میاد داخل خونه سوت و کور بزنم بیرون مثل همیشه که از سر کار میام درون شهر هوف و باز هوف راستش حوصله نیمکت هم ندارم ساعت حدود1 میشه باز تکرار و رهسپار خونه هنوز فردا نشده باز لب و لوچه آویزان . برای غروبی که هنوز غروب مزخرف جمعه خیلیه و باز این جمعه آمد و چشم بر هم زدنی گورشو گم کرد و مثل همیشه سنگین تر از هفته های گذشته ش . روی صفحه نمایش یک پیام آن هم پیام های تبلیغاتی . من چم شده فقط یک چیز میتونه این جمعه رو مثل همیشه تمام کنه اون هم یک دوش آب گرم .........
پ ن: بعضی
وقتها دوش آب گرم تنها گرمایست تو رو لمس میکنه ..........!
اوهوم.. یک غروب جمعه با یک دوش آب گرم میچسبه .. اما مشخص نکردی شب قلبش چگونه و با چه کسی گذشت :))
پاسخحذفمثل همیشه خودم بودم و خودم ............
پاسخحذفجات خالی :))