امشب زود تر از سر کار برگشتم آخه تابستونه . و طبق هر سال یا روی پشت بام رخت
و خواب و میندازم ویا تخت و وسایلش توی حیاط . طبق همیشه مخالفت میشه اما عادیه .
تنهایی وسایل تخت رو از زیر زمین بالا آوردم . بعده 2 ساعت چکش کاری و بهم زیختن
اعصاب همسایه ها و اخم کردن چیکو که امشب برعکس همیشه از سر کار میام باش بازی
نمیکنم و بستمش که شیطونی نکنه تمام شد . توی زیر زمین یک جعبه کوچلو پشت تخت که داشت
خاک میخورد . و باز کنکاوی درشو باز کردم عجب نوستالژی یک دفتر مربوط به حدود 1370
کلاس اول دبستان یک چشمم ناراحت و دیگری
خوشحال یک حس خوب با بدن عرق کرده و خاک آلود روی خاک زیر زمین نشستم ورق زدم .
(خودمونیم عجب دست خط ضایعی خاک تو سرت مهرداد) یعنی دوست داشتم بازگردم از نو شروع کنم چه روزگاری
بود همه خوش بودن سگ و گرگ و بره با هم توروم بازی میکردند ! داشتم باز تو
افکار غرق میشدم که چیکو پار کرد رفتم بالا با چشماش التماس میکرد بام بازی کن .
یک اخم نثارش کردم ولی دلم براش سوخت کارای تخت که تمام شد و آوردن رخت و خواب و پشه
بند با اون سپری شد . باز بعده حمام امشب
بین دوراهی م برم پشت بام نه همین جا توی حیاط
.گوش دادن آهنگ میچسبه با دیدن
ستاره ها .......
پ ن: شاید ستاره دور باشه اما دیدن چشمکش از این راه دور باز زیباست ......
اینجا روووووو ...کلک ..شب میری رو پشت بوم می خوابی .. با ستاره ها می پری ..
پاسخحذفببینم ، پسر همسایه هم رو پشت بوم می خوابه ؟ :D
::)))))) نه همسایه کجا بود امسال همشون تو خونه زیر کولر میخوابن من یا پشت بام یا تو حیاط آخه زیر کولر خوابیدن هم مزه داره .
حذفستاره آره دور و دست نیافتنی اما چشمکش حتی یک لحظه که از زیر ابر بیرون میاد هم لذت داره