تا به این
حد نزدیک ش نبود اما باز یک ر.یا بود گویی اهمیت انسانی در فضا و زمان خود را گم
کرده . نگاهی غضب آلود و دندانهایی که صدایشان
بلند شدند در اثر ساییدن و باز همان نگاه اینبار پر از کینه و نفرت که او
دور شد دور دور تر . این اهنگ تکراری ست
برای وی این نگاهای دور یک عذاب همیشگی
اما باز راهش را ادامه میدهد ؟ او این بار با ساتهزا میپذیرد ولی به جلو حرکتش را
با بدنی پر از نفرت و خوشحالی ! به حرکتش
ادامه میدهد شاید یک چیز نسخه پیشرویش باشد جمله همیشگی او . او؟ مجهول مثل خود وی
که باز ادامه میدهد . اینبار میخندد و با
تنی آزرده پیش میرود او نکته پوچی را
دریافته . شاید !دریافته با شکنجه اش و عذابش
عشق بازی کند او اکنون خوشبخت است .
نگاهی کوتاه و مختصر به عقب اتفاقات گذشته خمیره او نو شکل داده پس بار دگر نگاهی به جلو و
اینبار لبخندی بر لب ناگزیر میپذیرد نقطه مبهم جلو بدبختیش نیست شاید کوره راهی برای
خوشبختی. همه چیز با مرگش خاتمه میابد . چه
کسی می داند چند قدم آنسو تر چه اتفاقی خواهد افتاد .......
پ ن:آدمی و
رنج....................
پ ن:قصد نداشتم
باز از تناقض
بنویسم شایدم یکی از علتهای
تغییر رشته م از این همه تناقض و پر از موهومات به رشته
کاپیوتر همین بود.
بلگفا مسدودت کردن اینجا هم مسدود میشی :)))) هیچ چیزی بیهوده نیست
پاسخحذفره خوب ما مسدود شدگان خسرو وفرهاد نداریم :))
حذفبه به .. کلک تغییر رشته میدی خبر نمیدی .. فک کردی می تونی از زیر شیرینی دادنش فرار کنی :))
پاسخحذفغریبه جون بخواد شیرینی چیه . حتما :)
حذفتناقض..خیلی چیزا رو در بر میگیره...خوب نوشته بودی...باز هم بنویس...حتی از تناقض ها..ترس نداره که :دی
پاسخحذفممنون . حتما
حذفورد پرس نمیشه نظر داد ولی خوب مینویسی
پاسخحذف