۱۳۹۲ تیر ۸, شنبه

فیس بوک : هر جا بریم به ویرانه مبدل میکنیم. چند کیلوی: فک کنم قصابه . قدت . رنگت . ........

دیشب ایمیل م رو بررسی میکردم که ایمیل یکی از دوستان قدیمی که الان 

در آنسوی آبها با دوستش !  که نوشته بود امشب بیا فیس بوک تو گپ  ما دو تا 

رو ببین و صفحه جفتمون که کلا یکیه ! رو لایک  کن . خیلی وقت بود صفحه مو باز نکرده بودم چون  همون آدمایی 

که تو چت رومای یاهو رو پر کرده بوند و اسم خودشون جی

 نامیده بودن همونجا پلاسن 

حالا با عکسایی که توی 50 پیج میبینیم . یا اسمای آنچنانی  پروفایل و ......... 

وقتی برات پیغام میزارن  اصل بده چند کیلویی قدت چقدره . یاد 9 سال پیش میفتم و دفترچه خدمت . انگار یا قصابن  یا  مامور آمار . 

و سوالهایی مثل : چند سانته ؟ (معذرت ) . رنگت . رنگ چشمات . شرت چی میپوشی . روزا چه لباسی شبها چه لباسی ! غذا چی میخوری که اکثرا جوابم اینه کاه یونجه . خرزهره . :) و وقتی روی پیغامی کامنت میزارم جوابای پایینیش مثل دیشب چند نفری جملات گاندی رو کپی پاست کرده بوند یا چگوارا که اصلا ربطی به موضوع نداشت . چند وقت پیش عکس دو پسر رو که همو فقط بوسیده بودند رو اشتراک گذاشته بودم زیرش یکی نوشته بود .  یکی شماره داده بود و یکی گفته بود من مکان دارم  برا امشب ونک خیابان ........ و جوابم این بود با کمال احترام بدون هیچ بی احترامی تهران نیستم غرب کشور ساکنم . و جواب داده بود برو گم شو شهرستانی ......... (بوق)
نمونه کوچولو برا خنده البته یکم تلخ : یکی زیر نگاره ال ج ب سخنی از انیشتین نقل کرده بود نوشته بود هدایت !! 

پ ن: از ماست که بر ماست .............
پ ن2: بعضی وقتا بهتره خاموش موند ...........
 

 

۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه

خوابیدن زیر نور ستاره ها ....... یه مطلبی اینو خواستم تو پست بنویسم اما چون مهم نیست و ارزشی هم نداره و وقت گرانبهاتون رو میگیره اینجا اشاره ای بکنم آمار بازدید کننده مینویسه از ایران ؟ ! دمشون گرم لا اقل مخاطبی پیدا شد اینجا رو بخونه و باید خطاب بهشون بگم مطالب اینجا شخصیه . متعلق به هیچ چیز نیست مثل خودم . ولی بیخیال بگذریم .........



امشب زود تر از سر کار برگشتم آخه تابستونه . و طبق هر سال یا روی پشت بام رخت و خواب و میندازم ویا تخت و وسایلش توی حیاط . طبق همیشه مخالفت میشه اما عادیه . تنهایی وسایل تخت رو از زیر زمین بالا آوردم . بعده 2 ساعت چکش کاری و بهم زیختن اعصاب همسایه ها و اخم کردن چیکو که امشب برعکس همیشه از سر کار میام باش بازی نمیکنم و بستمش که شیطونی نکنه تمام شد . توی زیر زمین یک جعبه کوچلو پشت تخت که داشت خاک میخورد . و باز کنکاوی درشو باز کردم عجب نوستالژی یک دفتر مربوط به حدود 1370 کلاس اول دبستان  یک چشمم ناراحت و دیگری خوشحال یک حس خوب با بدن عرق کرده و خاک آلود روی خاک زیر زمین نشستم ورق زدم . (خودمونیم عجب دست خط ضایعی خاک تو سرت مهرداد) یعنی دوست داشتم  بازگردم از نو شروع کنم  چه روزگاری  بود همه خوش بودن سگ و گرگ و بره با هم توروم بازی میکردند ! داشتم باز تو افکار غرق میشدم که چیکو پار کرد رفتم بالا با چشماش التماس میکرد بام بازی کن . یک اخم  نثارش کردم ولی دلم براش سوخت  کارای تخت که تمام شد و آوردن رخت و خواب و پشه بند  با اون سپری شد . باز بعده حمام امشب بین دوراهی م برم پشت بام نه همین جا توی حیاط  .گوش دادن آهنگ میچسبه  با دیدن ستاره ها ....... 



پ ن: شاید  ستاره دور باشه اما دیدن چشمکش از این راه دور باز زیباست ......

۱۳۹۲ خرداد ۳۱, جمعه

دوش آب گرم............




همه هفته در انتظار  اومدن تعطیلی جمعه . هر  دیروز مثل امروز و فردا مثل امروز  یک ملال یک خستگی مفرد

 پنج شنبه شب میاد  داخل خونه سوت و کور بزنم بیرون مثل همیشه که از سر کار میام درون شهر هوف  و باز هوف راستش حوصله نیمکت هم ندارم  ساعت حدود1 میشه باز تکرار و رهسپار  خونه  هنوز فردا نشده باز لب و لوچه آویزان . برای غروبی که هنوز غروب مزخرف جمعه خیلیه  و باز این جمعه آمد و چشم بر هم زدنی گورشو گم کرد و مثل  همیشه سنگین تر از هفته های گذشته ش . روی صفحه نمایش یک پیام آن هم  پیام های تبلیغاتی .  من چم شده   فقط یک چیز میتونه این جمعه رو مثل همیشه تمام کنه اون هم  یک  دوش آب گرم .........

پ ن: بعضی وقتها دوش آب گرم تنها گرمایست تو رو لمس میکنه ..........!

۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

باز عصای شکسته اصلاحات بر .........

پ نوشت : یاد بیتی از ناصر خسرو افتادم دیشب 

عده ای خیابان ها رو بسته بودن شیرینی پخش میکردن  400 خط این پست رو در بیت ناصر خسرو خلاصه خواهم کرد 


ز شاه زی فقیه چنان بود رفتنم کز بیم مور در دهن اژدها شدم.
 

۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

اتمام امتحانات ......





وقت برگشتن نگاهی به آینه و سلامی کردم. وای این کی بود شبیه پشمک با این همه موی صورت یعنی این همه مدت توی امتحانات کافی میرفتم . برا همون بود مشتری چندششون میشد  که  سر میزشون برم تا به حال مهرداد به این شلختگی ........  حتی با پاشیدن عطر و ادکلن و خشبو کننده هم باز فرقی نمیکرد سر جلسه های امتحانی  کسی  شماره صندلی رو بپرسه حتی برا گرفتن چند سوال تقلب . شبیه وضعیت کنونیه  اوه اوه سیاسیش نکنم الان ........ بگذریم . آخه مثل این میمونه روی یک سطل زباله رو چند تا گل مصنوعی بزاری . ولی باز بوش از چند جای دیگه در میاد . نه اصلا  به جان چیکو که فقط اون برام تو این دنیا مونده  این مطلب حتی اجتماعی هم نیست چه رسد به سیا........ چون وقتی اجتماع خوشی و ناخوشی من براش مهم نباشه من هم مطقابلا . دیدین هر جور سکان رو هدایت کنم باز سمتش میره جاهای ناجور . آره بعده امتحان یک حمام میچسبه با کلی مواد موبر گلاب به رو ماهتون و چد تا ژیلت و یک بدن و صورت صیقل داده شده . همراه لوسیدن و از این حرفها . بعده حمام  جلوی آینه تیپ تابستان امسال چی باشه  فکر و فکر . سیبیل . نه بابا بهم نمیاد . ریش مزخرفه .  موی  بلند ...... نه همه شونو امتحان کردم موی کوتاه و صورت صیقل زده . ابرو ها چطور . تا حالا دست بهشون نزدم ولی خوب تغییبر خوبه یا همون اصلاحات  . ولی اگه زدی چشم و ابرو زخم کردی . .......

خوب نوبت لباس . تریپ مردونه ؟ نه تکراری. تریپ اسپورت نه تکراریه .و ....... معمولی خوبه شلوار جین این . تی شرت .  کفش؟  نه صندل  یه حلقه کوچولو انگشت پا و همراه حلقه های انگشتای دست . گردنبند فقط یکی .  بدون عطر نمیشه . و عینک . حالا راهی کافی .  کافی باز شلوغ بود سر میز ها چند نفری با هم گپ میزدن یا بهتره بگ م برا همدیگه چاخان میبافتن. کامی: هر از گاهی لبخندی میزد و پیامک روی  موبایل شو میخوند. و سرشو به سمت من چرخاند : مهرداد اس ام اس  نداری ؟. جوک .بی ادبی.  عشقی . فلسفی . غمگین . و .. ......
نه عزیزم  صندوق ورودی م مثل خدم خالیه .!

خوب گریه نکن -:دی  از پیامهای من انتخاب کن برا خودت بفرست !

برا عمه م بفرستم ولی بده ببینم چی داری

اوه اوه )))) ای شیطون  اینا چیه به قول یارو اخوفی یا آخوندکه این صور قیبحه و پیامکهای خلاف شرع چیه اخفی . خاک تو سرت )))

ولی  بعضی هاشون قشنگن خصوصا این پیام که میگه : 

پ ن : عمیق ترین  درد مردن نیست دل بستگی به کسیست که بدانی هست اما کنارت نیست .